زندگی عشقولانه من زندگی عشقولانه من ، تا این لحظه: 15 سال و 29 روز سن داره
پرنسس رویایی ما پرنسس رویایی ما ، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

رویای واقعی

غزل مامان میشود ...

سلام دوست جونام ... سلام ... سلام ... خوبین ؟ همه خوبن ؟ سرم خیلی شلوغه ... سزارین شدم . .. خوب بود ، همه چیزو واستون نوشتم توی یه پست جدا همین  روزا با عکسای نینی میزارم ... درکم کنین ... روزای سختیه ... درد شکمم ... وااااااای زخم شدن سینه هام ... کارهای نینی گلی ...  مهمون داری ... بابایی که حسود شده ... خلاصه خیلی اوضاع داغونه ... به عشق کوچولوم که نگاه میکنم بهش میگم : مامانی چرا اومدی از دل مامان بیرون ؟ حلا مال همه هستی... مال بابا ، خاله ها ، مادری ، اقاجون ، دایی ها ، عمه ها ... تو دلم که بودی فقط مال خودم بودی ... راستی کوچولوی من خاله مژگان و خاله ممر عاشقتن ...
12 تير 1394

اخرين روز بارداري ... خالی یعنی بی تو ...

دوستاي گلم .الان ساعت پنج و سي و نه دقيقه صبح بهترين و در عين حال پر استرس ترين روز زندگيمه ... اخه امروز زايمانمه . ايشششششالا دخمل گلم رو ميبينم . شايد يه مدت نيام . دوستون دارم . دعا يادم نميره ، شما هم يادتون نره . تا پست بعدي... البته چون الان سه صبح هستش تاریخ این پست رو هفدهم میزنه ... چه حسی دارم ؟ نمیدونم ... ترس ؟ خوشحالی ؟ ارامش ؟ نمیدونم چه حسی دارم ... بیشتر نگرانم ...اره نگرانم ... نترس مامانی همراهته دختر گلم ...
17 خرداد 1394

هویجوری ها ...

سلام دوستاي عزيزم سلام نيني گلي جان يك اعتراف : رستا در زبان من نمي چرخد و من همچنان نيني گلي جان را نيني گلي جان صدا ميزنم . راستش اينكه اي واي دوران سختيه و شباي اخر خوابم نبرده و همش كمر درد داشتم ، نميتونستم اين پهلو اون پهلو بشم و اين حرفا رو اصلا نداشتيم با نيني گلي جان . خداييش دخملم بسيار خانوم است و از همون بار اول كه ماماني تهديدش كرد ، يادتونه؟؟؟ (يادش به خير ) ، ديگه نيني گلي اصلا اصلا اصلا مامانشو اذيت نكرده . ماش...
15 خرداد 1394

پست اختصاصي فقط واسه دوستای عزیزم

سلام اين پست فقط واسه شماست كه انقدر ماهين ، با كامنتهاي نازتون بهم ارامش ميدين ، ممنون كه هستين ، ببخشيد كه جواب كامنتهاتون رو نميدم   ،خيلي با موبايل اذيت ميشم ، هي از صفحه ام خارج ميشه . حتما همتون رو يادم ميمونه . واسه تك تكتون دعا ميكنم ، قول ميدم . شما هم واسم دعا كنين . خيلي ميترسم و اين ترس برام عجيبه چون اصولا دختر نترسي هستم خدايي . .ولي ترس از سزارين ، سوند، بي حسي، بخيه و... داره ديوونم ميكنه. خودمم باورم نميشه دارم مامان ميشم چه برسه به شما . .  خيلي خوشحالم كه اين وبلاگ رو دارم و اصلا تصميم واسه نداشتنش ندارم . ...
6 خرداد 1394

يك عدد غزل خوشبخت ...

دوستاي گلم سلام . بازم نت موبايله ...اقا خيلي رو اعصابه ... دوست جونيام من هفدهم ميرم زايمان ،  ساعت يازده بايد بيمارستان باشم . خيلي هم ميترسم . نيني گلي با مامانش دارن شمارش معكوس ميرن و مامان نيني گلي قراره به جاي غزل اتيش پاره تبديل به ماماني مهربون بشه . هفته ديگه هم ميرم اپيلاسيون و ابرو و ترميم ناخن و اگه بشه موهاي دورنگم رو ببافم . فقط جلوشو كه رو اعصابمه . رنگ هم كه كلا نكردم ، ترسيدم ! ...
3 خرداد 1394

كلي خبر ...

سلام عزيزان دارم با موبايل مينويسم ايشالا خوب بشه .  اول اينكه دلم براتون تنگ شده وفكر نكنين خداي نكرده فراموشتون كردم . همه نظراتتون رو ميخونم ولي ببخشيد كه نميتونم جواب بدم و يا حتي تاييد كنم . اخه نت گوشي كه معرف حضورتون هست خيلي رو اعصابه . وحالا خبرها : دوست جونام زایمانم شد باخانم دكتر عزيزم مژگان شهاب الديني. همين روزا . اخه داريم شمارش معكوس ميريم . هفده خرداد نوبتمه اگه نيني گلي جان عجله نداشته باشه . تشريف بيارين ملاقات                                &...
29 ارديبهشت 1394

جشن سیسمونی ... غزل اوووووومد ....

سلام عزیزای من ...چه حالی میده میام میبینم این همه دوست مهربون نگرانم شدن ... فدای همتون . .. اوضام خوبه ... نینی گلیم هم خوبه ... فقط دوست جونام خونه جدیدم تلفن نداره هنوز ... ایشالا مودم همراه میخوام بخرم ... زیاد از خونه بیرون نمیام خدایی . واسه همینه که نمیتونم پست بزارم و عکس بزارم ... کافی نتها رو که میشناسین . نمیتونم موبایلم رو وصل کنم بهشون و عکس بریزم ... خداییش ببینین چقدر نگرانتون بودم اومدم با این شکم گنده نشستم تو کافی نت ... خانومه کناریم هم کلا تو دل منه به جای اینکه صفحه مانیتور روبروشو نگاه کنه .همش نگاش به دل منه ... ...
31 فروردين 1394

سلام ... دوستای گلم سال نو مبارک !!!!!

سلاااااااااااااااااااااااااااااام .... ایشششششششششششششالا که پر از شادی و شکلات و خنده باشین ... باورتون نمیشه چقدر وقت کم دارم ... الان فقط چند دقیقه کوتاه ... اخه اصلا تو خونه جدید !!!!!!! نت ندارم . بهله ... درست شنیدین ... خونه جدید ... به اطلاع میرساند : 1 ) اسم نینی گلی انتخاب شد . 2 ) سیسمونی به طور کامل خریداری شد ، و در حال چیدن هستیم .... با بابای نینی و خاله مرمر ... 3 ) بیمارستان انتخاب شد، بیمارستان محب کوثر تو یوسف اباد ... بیمارستان برام خیلی مهمه اخه شدیدا میترسم .....
15 فروردين 1394

خبر .... اخرین پست سال 1393

سلام دوست جونام . خیلی وقتم کمه .... عزیزای من : واسه پرده رفتیم و دادیم بدوزن و فردا یعنی دوشنبه اماده میشه ... جواب ازمایشم رو گرفتم از روی چیزهایی که نوشته بود و درصدش معلوم بود فکر کنم قند بارداری ندارم خداروشکر ... به احتمال زیاد . حالا فردا عصر قرار دکترم ساعت چهاره ... بابایی فردا میره و پرده ها و لوستر رو نصب میکنه و یه نفر رو میبره که تمیز کنه . مامان گلی و باباگلی و مریم گلی ( عزیزای من ) فردا صبح میان ... دو هفته تعطیلات هم میرم خرید واسه نینی گلی ... این روزها حسابی خونه شلوغه و کم کم داره جمع میشه... منم از فردا دی...
24 اسفند 1393