زندگی عشقولانه من زندگی عشقولانه من ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
پرنسس رویایی ما پرنسس رویایی ما ، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

رویای واقعی

یه روز برفی تو شهر گل وبلبل

1392/10/15 15:01
نویسنده : غزل , باباییش
664 بازدید
اشتراک گذاری

من اووووووومدم .....

سلام ، من دیروز یعنی جمعه اومدم گریه، دوباره برگشتم تهران وتنهاییهام شروع شد .البته پیشی گلم هست اما مامانم وبابام و اجی کوچولوی نازم نیستن که ، تازه خان داداش و داداش گلی و اجی بزرگه و بچه ها شون واینا هم نیستن دل شکسته. خلاصه اینکه من اصلا اصلا اصلا تهران رو دوست ندارم و یکی از ارزوهام برگشتن به شیرازه .اما نمیشه ، چون که پیشی خان فقط تهران رو دوست داره ناراحت.

جای همتون خالی عالیییییی بود ، خیییییلییییی خوش گذشت . کلی گشتیم و دید وبازدید و نذری هم داشتیم ، ابجی بزرگه نذری داشت وما رفتیم کمک ، انقدر کمک کردیم وبوی غذا بهمون خورد که دیگه سیر شدم ویه ذره هم نتونستم زرشک پلوی خوشمزشونو بخورم غذا . اما واااااااای جاتون خالی فردای همون روز در اوج ناباوری بعد از چندین سال برف اومد وهمه خوشحال خوشحال . رفتیم برف بازی وادم برفی درست کردیم و اسمش رو گذاشتیم (( زشتالو ))) ادم برفی   .  خیلی خوش گذشت البته هممون یخ زده . اینم عکساش ... جای بهارگلی وسون جون هم خالی .... 

( عکس در ادامه مطلب ... )

یه روز برفی

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان نی نی
14 دی 92 18:09
ایشاله همیشه شاد باشی عزیزم
فریبا
15 دی 92 17:19
سلام غزل جونم خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جات خیلی خالی بود آخی عزیزم دوری خیلی سخته انشالاه روزی میشه که برای همیشه میری شیراز نذر آبجیتم قبول خانمی فقط همین 1 عکس؟؟؟ خوشحال شدم باز روحیه ات عوض شد راستی عکس خودت همونیه که با کلا سورمه ای و شال گردنی؟؟؟ یا سویشرت قرمزه؟
فریبا
17 دی 92 15:45
عههههههههههههههههههههههههههههههههه ببخشید نشناختم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ دوست دالم بوس