اندر احوالات یک روز بارانی ...
دوست جونیااااااااااااااا
چه بارونیه ... ، رفتم دانشگاه و بعدم سالن واسه اینکه ناخونام رو ترمیم کنم و ابرو و رنگ ابرو و یه ذره کوتاهی و خلاصه اینکه الان من یه خانوم نازم ... بله ... ...
اینم ناخونام قبل از درست کردن :
و اینم بعدش :
حالا اینکه همکارام دارن خودشون میکشن که یه جوری حراست بفهمه و اینکه صبح با چه فلاکتی کارت زدم که حراست نبینه ، بماند ...
به بابایی میگم هوا دونفره است بریم قدم بزنیم ؟؟؟ همچین نگاهم میکنه که نگو ... میگه اره موافقم عزیزم ... هوا دونفره است ... بیا دونفری بشینیم تو خونه فیلم ببینیم . منم گفتم نمیخواااام . اونم هی گیر داده که پاشو ... یه CD بزار هوا دونفره است ...
راستی شما هم اول دراز میکشین ، بعد یادتون میاد برق روشنه و کولر خاموش ؟؟؟؟
اقا ... ما هر شب سر این موضوع ماجراها داریم ...
راستی 5 شنبه مهمونی دعوتم ، خونه زینا ... میام خبر میدم که چه خبر بود ...
دوستون میدارم .