سلام عزیزای من ، خوبین ؟؟ من که خیلی خوبم ، دیروز جشن عقد دخترخاله جونی من شمیم بود . خیییییلیییی خوش گذشت . منم با بابایی همش . خلاصه که عالی بود اخرش هم همه با هم . خیلی خوب بود . ایشالا که خوش بخت بشی اجی جونی من . خیلی رقصیدیم خیلی جیغ جیغ کردیم . اخر شب هم همه واسش شعر خوندیم . بعد هم دسته گلش رو پرت کرد به سمت مجردا که بابایی جان هم قاطی وایساده بود ومنم . خلاصه اینکه بابایی خان هر کاری کرد بازم دسته گل رو نتونست بگیره ومنم خیلی بهش خندیدم و بعدش کلی اذیتم کرد که شانس اوردی دسته گل دست من نیفتاد و تو از اول خوش شانس بودی و این حرفا و منم . شب هم یه اهنگ گذاشتن و همه نشسته بودن ناگهان در یک اقدام خاص خخخخخخ ...