زندگی عشقولانه من زندگی عشقولانه من ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
پرنسس رویایی ما پرنسس رویایی ما ، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

رویای واقعی

هویجوری ها ...

1394/3/15 5:28
نویسنده : غزل , باباییش
662 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستاي عزيزم سلام نيني گلي جان Smiley
يك اعتراف : رستا در زبان من نمي چرخد و من همچنان نيني گلي جان را نيني گلي جان صدا ميزنم .
راستش اينكه اي واي دوران سختيه و شباي اخر خوابم نبرده و همش كمر درد داشتم ، نميتونستم اين پهلو اون پهلو بشم و اين حرفا رو اصلا نداشتيم با نيني گلي جان . خداييش دخملم بسيار خانوم است و از همون بار اول كه ماماني تهديدش كرد ، يادتونه؟؟؟ (يادش به خير ) ، ديگه نيني گلي اصلا اصلا اصلا مامانشو اذيت نكرده . ماشالا به دخترم که خانوم مامانشه و حتی یه ثانیه مامانشو اذیت نکرده ... حتما دلم برای روزهای بارداریم تنگ میشه ...ما اين ويار خوراكي چي ميگه اين وسط من نميدونم ؟؟؟ خجالتم نميكشه والا ....  يك روز مونده تا زايمانم همچنان ويار خوردني ها رو دارم ... شکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ
اخه مغز عزيز من واقعا خودت ميتوني درك كني دقيقا ساعت سه و بيست و يك دقيقه شب خواستن گوجه سبز و دوغ و خربزه يعني چي؟؟؟خوب اين دل بيچاره كه هنگ ميكنه بخواد كه ... معده كه هيچي ...بي نوا با زبون بي زبوني ميپرسه خدايي هضمش كنم ؟؟؟
بابايي نشسته بود روبه روم و فقط نگام ميكرد و من با اشتياق داشتم گوجه سبز رو با خربزه و دوغ ميخوردم ... 
كلا چرت و پرت تو اين مدت زياد خوردم ... جمله هميشگي : غزل است ديگر !!!
مثلا :

  •        ساندويچ همبرگر با سس تند و يخ دربهشت !
  •        قرمه سبزي بدون لوبيا !
  •        هندونه با گردو !    
  •        بستني ولي آب شده !
  •       يخ اب معدني !
  •        كته و پنير !
  •       تخم مرغ اب پز و دوغ !

خودم هم باور نميشه معده بيچاره توانايي هضم اينارو داشته باشه . البته بيشتر از هر چيز عاشق خوردن هندونه شدم شدييييييد وكلا دوست داشتن اين ميوه از اول بارداريم شروع شد و هنوزم كه هنوزه كه ايشششششالا فقط يه روز مونده ادامه داره ...شکلک های شباهنگShabahang
راستي بازم ساك نيني گلي جان رو چك كردم و اين ترس لعنتي دست از سرم بر نميداره .. غير از اين ترس همه چيز ارومه و در ارامش به سر ميبرم . برعكس مادري و بابايي كه اصلا نميدونم چرا اين جوري شدن ؟؟؟ مامانم همش نگران غذا خوردن منه و بابايي كه كلا اخلاقش عوض شده و همش دور و بر منه و دايم طوري باهام رفتار ميكنه كه انگار كوچولوام . عجيب شدن حسابي !!! 
دوستاي گلم فردا اخرين روز بارداريمهشکلکـــْـ هایِ هلــن و نميدونم يك شنبه چي ميشه ؟
همتون رو دعا ميكنم سر زايمان ، مخصوصا همه عزيزان منتظر نيني رو ... شما هم برام دعا كنيد . هم براي من ، هم براي نيني گلي جان .
دخترم ... واژه اي غريب ... كه هنوز هم دركش سخته .. هنوز اين واژه رو باور نكردم .. بهت قول ميدم كه همه سعي و تلاشم رو بكنم كه مامان خوبي باشم ، نازگلم بابايي و ماماني خيلي درست دارن . نترس عشقم ، مامان مواظبته .
ايشالا كه همه چيز اروم بگذره و به خير و خوشي تموم بشه . ايشالا كه نيني گليم سالمه و ايشالا كه هميشه زندگيش پر از شادي و شكلات و خنده باشه ... 
واسه همتون شادی و  شکلات و خنده  رو ارزو ميكنم ... 

 

پسندها (3)

نظرات (7)

زهرا
17 خرداد 94 9:29
از دختری بنام غزل ویاری غیر از اینا هم انتظار نمیره زود برگرد دوستم
مامان لیدا
19 خرداد 94 3:43
سلام غزل عزیزم تولد رستا جونو تبریک میگم اگه اشتباه نکنم 2روزه که دنیا اومده, جوووونم فدای قدم فینگیلیش بی صبرانه منتظر دیدن عکسهای نازش هستم
مژگان
23 خرداد 94 10:00
غزل جون زود تر بیا عکس نی نی گلی رو بذار که دلمون آآآآآآآآب شد
مامان مبینا
28 خرداد 94 4:36
غزل عزیز سلام به به چ اسم خوشملی داره نینی جان ایشالله ب سلامتی دنیا بیاد ما هم منتظر خبرها ی خوب وعکس نینی عزیز هستیماااااااااااااااااااااااا
زهرا
4 تیر 94 9:19
کجایی تو دختر؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلمون هواتو کرده نی نی گلی جان رو ببوس از طرف من مراقبش باش غزل جون زود هم بیا ما منتظریم
مامان لیلی
4 تیر 94 14:42
غزل جون کجایی هر روز اومدم بهت سر میزنمولی خبری ازت نیست بابا اون وبلاگی رو هم گفتی از تو خبر میذاره که مسدود شده اینجا چه خبره عایا خودت بیا
مامان مبینا
4 تیر 94 16:32
غزل جون سلااااااااااااااااام زودی بیا دیگه دلم واستون تنگییییییییییییییییییییییییییییییییییییده عکس رستا جون رو واسمون بذار