دوستون دارم زیااااااااااد ....
سلام عزیزای من ...
این پست را فقط واسه دوستای ناز ومهربون و عزیزم گذاشتم .... ایشششششالا که هر چی میخواین امسال از خدا بگیرین ... ایشالا که یکی از بهترین سال ها رو داشته باشین ... همتونو دوست دارم وبابت مهربونی ها و کامنتهایی که واسه پست قبلی گذاشتین ممنون .... ممنونم که هستین و انقدر ماهین ... ممنونم که همیشه ارومم میکنین ... دوستون دارم هواااااااار تا ....
امروز صبح رفتم سونو و ازمایش قند ... بهم گفت اوضاع جفت یه ذره بهتره اما هنوز بالا نیومده ولی همینکه بهتره خدا روشکر ... بعدشم گفت به نظر من و با توجه به اطلاعات من نینی گلی کاملا وزنش طبیعیه ... خداروشکر ...
فقط اینکه بهم گفت ایشالا از دوهفته دیگه که سر کار نمیری حسابی استراحت کن اخه بند ناف خیلی نزدیک به گردن نینی هستش ... قرار شد سعی کنم خیلی اروم راه برم و خیلی بیشتر مواظب نینی گلی باشم ...
گفته بودم پرده خریدم نه ؟ ولی ندادم بدوزن .... غزلم دیگه ... واقعا از کارهام هنوزم تعجب میکنین ؟؟؟
اخه حتما میخواستم بدم به یه نفر خاص بدوزه ... بعدشم تازه دیروز متوجه شدم که اون خانومه رفته کانادا واسه دیدن دخترش و خرداد میاد ... واسه همین جمعه میریم با بابایی میدیم به همون اقاهه که ازش خریدیم بدوزه ... بابایی با تلفن که باهاش صحبت کرد قول دادکه تا دوشنبه تحویل بده ... چرا این جوری میشه خوووووو ؟ چرا من انقدر بیخیالم ؟ ولی حرص نخورین همه کارهام درست میشه ...
دیشب بابایی کلی جعبه خریده تا ظرف های نازنین منو به شیوه ای کاملا ماهرانه واسم بسته بندی کنه . دیدین داریم شروع میکنیم ؟
خلاصه اینکه پرده های خونه شد فقط پذیرایی و دو تا اتاق خوابها و هنوز اتاق نینی گلی بدون پرده مانده است . اخه میخوام خیلی ساده باشه وهرچی گشتم نشد که ساده پیدا کنم ، همش طرحهای عروسکی داشت که اصلا به درد من نمیخورد . اگه نظر خاصی داشتین هم بگین راجع به پرده نینی ، یا اگه توی سایت خاصی میتونم پیدا کنم خبرم کنید . البته بسیار گشته ام برای ایده گرفتن ... راستی کابینتهای خونه اماده شد . ایشالا اگه تو این یکی دوروزه پکیج ها هم حل بشه خیلی خوب میشه . خدا کنه کارهام به 27 یا 26 اسفند نیفته . خیلی بهتر میشه .
دوست جونام ایشششششششالا کارهام تقریبا داره سر وسامون میگیره . همینکه تکلیفم معلوم شده و معلوم شده چه خبره خیلی عالیه . ذهنم واقعا اروم شد اینم برنامه من :
تو این هفته تا روز اثاث کشی با بابایی گلی هر شب مشغول جمع کردن وسایل هستیم . البته بابایی زحمتش رو میکشه . اولین هفته تعطیلات که مسلما درگیر چیدمان خونه و کارهای خونه هستیم و خریدهای مواد خوراکی و یخچالی و فریزری ، اخه دو هفته ای هست که دیگه خرید نمیکنم تا یخچال خالی بشه که مجبور نشم مواد یخ زده رو بعد از اثاث کشی دوباره بزارم که منجمد بشه . البته یه دور هم فریزر حسابی خالی میشه و مواد خیلی قدیمی دور ریخته میشه و یخچالم اساسی تمیز میشه و یه نفس میکشه ...
هفته دوم تعطیلات هم میریم خرید واسه نینی گلی و ایشالا تخت و کمد رو سفارش میدم و شاید هم باب میلم پیدا شد همون موقع خریدم و کل وسایل رو هم تو سه چهار روز خریداری میشه و با احتساب اوردن تخت و اینا میشه هفته اول اردیبهشت . اگه خدا بخواد هفته دوم هم درگیر یه جشن ساده میشم و همون روز هم وقت اتلیه بارداری میگیرم که با بابایی و خاله مریم بریم اتلیه واسه عکس های نینی گلی ... بعدشم کاری ندارم جز انتظار اینکه ماه اخر هم تموم بشه و نینی گلی بیاد تا ببینم تا این نازدار خانوم که مامانش همیشه صداش میکنه عروسک من چه شکلیه ؟؟؟
فکر کردن به روزهای اینده ارومم میکنه . حس خوبی دارم . این حس رو از ته دل دلم برای همه عزیزام و دوستای ناز اد لیستم ارزو میکنم .
یه سال دیگه هم گذشت ، اصلا فکر نمیکردم تو این سال مادر بشم . ایشالا سال دیگه همه دوستای منتظر اد لیستم مامان شده باشن وهمه این درگیری های شیرین رو تجربه کنن . ایشالا این چند روز اخر سال و همه روزهای سال جدید پر از شادی و شکلات و خنده باشه واسه همه ...