غزلی مینویسه ...
اگر کسی تو را با تمام مهربانی ات دوست نداشت، دلگیر مباش
که نه تو گناهکاری
نه او!
من عیسی نامی را میشناسم
که ده بیمار را در یک روز شفا داد …
و تنها یکی سپاسش گفت!!!
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده …
یکی سپاسش میگوید و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار
بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند،
از تو برای مهربانی ات قدردانی میکنند
پس از ناسپاسی هایشان مرنج
و در شاد کردن دل هایشان بکوش …
که این روح توست
که با مهربانی آرام میگیرد
تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری …
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد …
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار
نه برای آنکه دوستت بدارند …
تو به پاس زیبایی عشق ،
عشق بورز و
جاودانه باش …
عزیزای من سلام ...
. اینم واسه سحر عزیزم که گفته یه عکس بزار که هم خودت باشی هم بابایی ... بفرمایید ...
عکس حذف شد ....
گشتم یه باکلاسشو پیدا کردم خخخخ ... اینجا دقیقا تیرماه امسال هستش .
رفتم بازم واسه نینی با بابایی خرید کردیم ... اینروزها بابایی خیلی مهربونتر شده ... عاشقی کردنش دیوونم میکنه .
روزهام داره با آرامش بیشتری میگذره و استرس داره میره از زندگیم ... شاید هفته دیگه با، بابایی بریم شیراز .خیلی دلم واسه باباگلی ومامان گلی و بقیه تنگ شده . ایشالا جور بشه بریم.
بچه ها راستی واسه یه قضیه ای یه دعای اختصاصی برام بکنین که بشه اگه به امید خدا جور بشه میام میگم که چی بود ؟ هنوز جواب سونو و آزمایش خون مربوط به NT رو نبردم به دکترم نشون بدم اخه جواب آزمایش خونم آماده نبود ... ایشالا میرم فردا ... به امید خدا حال نینی خوب باشه ...
به یاد همتون هستم ... شما هم منو یادتون نره ...تو تهران فقط شماها رو دارم ...
زندگیتون پر از شادی و شکلات و خنده و پر از نی نی ایشششششششششالا ...