زندگی عشقولانه من زندگی عشقولانه من ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره
پرنسس رویایی ما پرنسس رویایی ما ، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

رویای واقعی

روزهای زیبای غزل جووووووووون ...

1393/10/6 9:53
نویسنده : غزل , باباییش
461 بازدید
اشتراک گذاری

       مهربانم 
 امروزم با توعالی است‎،لبریز است ازعاشقانه ها‎ ، دوستت دارمها‎ ، بوسه ها‎ ، امروزم را دوست دارم‎ ، به امید فردا نخواهم ماند‎.سهمم را ازعشق توهمین امروز خواهم گرفت‎،آن هنگام که باد‎بوی عطر تنت را برایم هدیه می آورد‎و من مست و خراب پر از ناز و نیاز‎برایت ازعشق می سرایم .  ‎از انتظاری که هر روز دیوانه میکند روحم را‎ . ازعشقی که هرروز می سوزاند تنم را‎ و ازمهری که هر روز پرمیکند قلبم را‎ .  امروز همین امروز سهمم را ازعشق تومیگیرم‎  ، به امید فردا نخواهم ماند.


                                                     ---------------------------------

    سلام ... Hello
   ممنونم از مهربونی ولطف همه که دایم جویای احوالم بودین ... خوبم ... خدا روشکر ... اون دست کوچولو ، پا کوچولوی مامانش هم خوبه ... فقط جفتم پایینه واین نگرانم میکنه ... خیلی درگیرش شدم از لحاظ فکری ... خیلی بده ؟؟؟ Big Eyes Crab emoticon
شیراز جاتون خالی ... خیلی خیلی خوش گذشت . ابجی بزرگه نذری داشتن تو 27 و 28 صفر ، بقیه اش به مهمون بازی و گردش و غاغالی لی گذشت ... البته زیاد که نبود اخه با جناب باباگلی با ماشین خودمون رفتیم واسه همین خیلی تو راه بودیم ... حدودا 11 ساعت ... اما بسی حال داد ... بابایی عقب ماشین رو دو تا پتو پهن کرد و یه بالش و یه پتو هم واسه مامان خانوم که سردش نشه ... منم همش عقب دراز کشیده بودم ومیوه میخوردم و هی میگفتم : کجاییم ؟ کی میرسیم ؟ و البته هر یک ساعت یک بار : بابایی یه جایی وایسا که رستورانش تمیز باشه من برم دستشویی ... بیچاره بابایی ... میگفت : والا خرم سلطان هم اینجوری مسافرت نرفته که تو میری ...
همش خواب بودم ... سر میز شام بابایی به مامانم گفت : این غزل اصلا تو مسافرت خواب نداره ها ... یه جایی هم بین اصفهان واباده به بابایی گفتم من توت فرنگی میخوام ... بابایی گفت : چی ؟؟ شوخی میکنی ؟؟؟ تو این برهوت من توت فرنگی از کجا بیارم ؟؟؟ کلی خندیدم ... نشست دونه دونه از روز اول هوسهای منو برام شمرد ... اما بالاخره شیراز تو یه میوه فروشی که بابابلد بودن که اسمش ویارونه بود ، توت فرنگی داشتن و من هم فقط واسه اینکه هوسم از بین بره یه دونه خوردم ... اخه شنیدم خوب نیست ...  
هنوز نیومده دلم واسه همه تنگ شده ...
تولد رژان گلی هم نتونستم بمونم ... امروزه ... پنج شنبه ... عشق خاله تولدت مبارک ... ایشششششششالا که به همه ارزوهات برسی ... به همشون ...                                                                                                                                         


نی نی گلیم هم خدا رو شکر حسابی نی نی گلیه .Valentine smiley 178.. خانومی شده واسه خودش ... دیگه مامانشو اذیت نمیکنه ... راجع به جفت یادتون نره بهم بگین ... نگرانم ...
زندگیتون پر از شادی و شکلات وخنده ... sdgserg



 

پسندها (1)

نظرات (13)

فریبا
6 دی 93 10:31
سلام عشقم چطور مطوری؟؟؟دخملی خوبهههههههههههههههه؟؟؟دیگه سونو نشدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خداروشکر که خوش گذشته؟؟پس عکسا کو؟؟؟؟عزیزم نگزان جفت نباش توی بارداری برای اکثریت این اتفاق میوفته با استراحت خوب میشه باید خوب استراحت کنی که بیاد بالا تا نی نی ازش تغذیه بشه منم پایین بود نترس اصلاااااااااااااااااااااااا
غزل , باباییش
پاسخ
فریبااااااااااا من که نمیتونم استراحت کنم تا عید ... نگرانم شدید ... همش حس میکنم عفونت کردم ... توهم گرفتم ... عکسها و هر چی گلچین کردم بازم نشد بزرام ... همش دردسر میشه ...
زهرا
6 دی 93 10:44
سلام غزل جون،رسیدن بخیر انشالله دفعه ی بعد با نی نی گلی بری شیراز ،اون وقت نی نی گلی کل صندلی عقب رو اشغال میکنه دیگه نمیتونی هی به بابا گلی دستور بدی عزیزم در مورد جفت زیاد نگران نباش،البته خودم که تجربه نداشتم اما دوستم که جفتش پایین بود دکترش بهش استراحت مطلق داد،اگر شیطونی نکنی و بتونی استراحت کنی جای نگرانی نیست
غزل , باباییش
پاسخ
مرسی گلم ... خخخخ ...اره نینی گلی همش عقب میخوابه مامانش قربونش بره ... مرسی بابت جفت ... اخه من که نمیتونم استراحت کنم که ... تا عید قرارداد دارم باید برم سرکار ... دانشگاهم هم تا اخر ماه میرم امتحان میدم بعدش مرخصی میگیرم ... دعا کن چیزیم نشه ...
مامانی و بابایی دخمل بلا
6 دی 93 16:41
سلام غزل جونی گل و نازنین و عزیزم خوبی مامان خانوم ؟ روبه راهی ؟؟ نینی گلی خوبه ؟ خداروشکر که خوش گذشتهههههه , بابا اینقدرررررررررر خودتو لوسسسسسسس نکن , عقب ماشین خوابیدمو توت فرنگی میخوامو این لوس بازیا چی چیه درآوردی دختر البته بماند که خودم بدتر از تو بودم سر نوشابه با بابای نینی قهر کردم , اون میگفت ضرر داره , من میگفتم دلم میخواد میگی چی کار کنم راستی راجع به جفت نگران نباش , خیلی ها این وضعیت رو دارن توی بارداری , استراحت یکی از مهمترین راههاش هست ؛ نه اینکه بخوابیا , ولی پیاده روی نکردن زیاد , بالا و پایین نرفتن از پله اونم مداوم و زیاد , نباید خیلی به خودت فشار بیاری که یه وقت به لک بینی نیفتی , من خودم جفتم اونقدر پایین بود که لک بینی کردم و مجبور شدم آمپول بزنم و یک هفته ای بخوابم .... البته ایم بگک که شدت و ضعف داره پایین بودن ... همه یه جور نمیشن ... بعضی ها با بالا رفتن ماهشون خود جفت میره بالا .. اصلا نگران نبااااااااااااااااااش ... چیز خاصی نیست ... اما در هر صورت مراقب باش عزیز دلم و خیلی به خودت فشار نیار ... سر کار برو ولی رعایت کن که راه رفتن و نشستن زیاد و پله رو ... بعد هم حالا که تا عید خیلی استراحت نداری با دکترت این مساله رو درمیون بزار و بگو , شاید لازم باشه و بهت آمپول بده ... اما در کل فکر نمیکنم جای نگرانی باشه ... کلا اگه استراحت کنی بهتره , چون اگه جفتت پایین باشه توی ماههای آخر کمی دردات زیاد میشه توی لگن و باسنت ولی نگران نینی گلی نباششششششش , اون جاش امن و راحته و مشکلی پیش نمیاد واسه نینی گلیمون .... دوستتون دارم و میبوسمت عزیز دلم ... مراقب خودت و دخترت باش ...
غزل , باباییش
پاسخ
ممنونم عزیزم وقت گذاشتی واسم ... اره به دکترم میگم ببینم چی میگه ؟؟؟ باید بهش بگم تا عید همین اش وهمین کاسه ... آمپول ؟؟؟؟ شوخی میکنی ؟؟؟ من خداییش از امپول میترسم ... کی بزرگ میشم نمیدونم ...
مامان بردیا اریایی
7 دی 93 1:29
سلام عزیز دلم خوشحالم که بهت خوش گذشته و ایشالله که همیشه خوش باشی و دست و پا کوچولو و البته عروس من هم و خوب باشه امییییییییین
غزل , باباییش
پاسخ
سلام گلم خوبی ؟ بردیا خوبه ؟ جات خااااااااااااالی بود
مامان بردیا اریایی
7 دی 93 1:30
تا میتونی استراحت کن ایشالله که چیزی نیست و با استراحت خوب میشی خدا خودش نگه دار نی نی هست خیالت جمع
غزل , باباییش
پاسخ
ممنونم ایششششششششالا این روزها زود بگذره تا عید برسه و من ونینی گلی استراحت کنیم ...
مامان
7 دی 93 11:16
سلام عزیزم ، ایشالله همیشه به گردش و شادی در مورد پایین بودن جفت هم باید استراحت کنی حتما دکترت بهت توصیه های لازم رو میکنه ولی خیلی ورجه وورجه نکن رانندگی اصلاااااااااااااااو کلی کارای دیگه که انجام دادنشون سخت نیست خیلی مراقب خودت و دختر گلمون باش
غزل , باباییش
پاسخ
باشه خاله جان مواظبش ... خیییییلی ... ایشالا که چیزی نباشه
مامانی و بابایی دخمل بلا
7 دی 93 16:11
سلام غزل جونی گل و گلاب و نازنین آمپول که ترس نداره آخه مامانی شما دیگه بزرگ شدی , خانوم شدی , مامانی شدی , پس فردا به نی نی گلی چطوری میخوای بگی نترس بیا بریم واکسنتو بزن , آمپول درد نداره و این حرفها ... اصلا آمپولاتو از این به بعد هر چی بود , بده خودم بزنم تا ترست بریزه چطوره ؟ بلدماااااا
غزل , باباییش
پاسخ
اره خوبه ... تو بیا بزن ... حداقل دوستمی مواظبمی ... میترسم خووووووووووو ...
مامان فریده
12 دی 93 0:52
خدا را شکر که خوبی و خوشحال نگران جفت نباش خودش میره بالا هههههههه همیشه شاد باش گلم بوسسسسس ممنون که من سر میزنی
غزل , باباییش
پاسخ
ممنونم ... مرسی ... ایشالا تشریف محترمشون رو ببرن بالا
مامان بردیا اریایی
12 دی 93 2:23
سلام عزیزم پس تو کجایی چرا پست نمیذاری و خبری از خودت بهمون نمیدی اون پست رمز دار یه چیزی بود برای یکی از دوستان و الان برداشتمش چیز خاصی نبود
غزل , باباییش
پاسخ
ممنونم عزیزم خوبم ... اومدم
مامان نی نی
13 دی 93 15:51
سلام خوبی عزیزم نگران نباش منم جفتم پایین بود فقط نباید کار سنگین بکنی و زیادم راه نرو نزدیکیم اصلا نداشته باش هر چند وقت یکدفعه ام پاهاتو داز کش بالا بگیر ایشاله که میره بالا من که رعایت کردم دیگه از ماه ششم رفت بالا خیالم راحت شد ایشاله که مشکلی پیش نمیادو دختر نازت صحیحو سلامت میاد پیشت عزیزم
غزل , باباییش
پاسخ
ایشالا عزیزم ... ایشالا حل بشه واز نگرانی در بیام
سمي
15 دی 93 14:35
سلام.چه خبر مادرخانمي ؟ چرا باز رمزت رو عوض كردي ؟با اين رمز جديد كه باز نمي شه
غزل , باباییش
پاسخ
من تبلم یا تو خخخخخخخ .... باز میشه عزیزم دوباره امتحان کن درستش کردم
مامان
16 دی 93 11:22
سلااااااااااااام غزل خانم نی نی گلی خوبه؟؟ مامانی هرچی رمز مطلب بالایی رو میزنم باز نمیشه ، جرااااااااااااا؟؟؟!!!!
غزل , باباییش
پاسخ
درستش کردم عزیزم دوباره امتحان کن لطفا
مامان
20 دی 93 22:38
سلاااااااام غزل خانم نی نی گل چطوره؟؟؟عزیزم ما که هر چه تلاش کردیم نتونستیم مطلب بالایی رو رمز گشایی کنیم مهرسام که عکسش رو تو وبلاگم گذاشتم نی نی برادرمهعلی کوچولوی ما هنوز به دنیا نیومدهدر مورد زایمان هم ذهنت رو به هر دوش مثبت کن و بهش فکر نکن ایشالله بهترین واست پیش بیاد فک کنم این خواب دیدنا طبیعی باشه چون منم ی مدتی مثل شما هر شب خوابش رو میدمیدم ولی حالا خوب شد
غزل , باباییش
پاسخ
وووووووووووووووووووی این همه سوتی ... کدوم رو نتونستی باز کنی ؟؟؟