زندگی عشقولانه من زندگی عشقولانه من ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
پرنسس رویایی ما پرنسس رویایی ما ، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

رویای واقعی

مهمه ....

سلام ... سرماخوردگیم خیلی بهتره ... ولی اعصاب ندارم اصلا ... ناراحتم ... غزل غصه دار است ... رفتیم پرده خریدیم ... یه سری لباس هم خریدم ... اوضاع کارها داره پیش میره هفته دیگه هم مامان گلی با مریم گلی و بابا گلی میان ... اما ... دیروز دکترم گفت به نظرم شکمت بزرگ میاد یعنی گفت نمیدونم واسه اینه که کلا اصلا پهلو و باسن اضافه نکردی و همه نینی تو شکم هستش یا نه ؟ قند بارداری داری ؟؟؟ حالم بد شد عجیب ... کلی گریه کردم و کلی ناراحت شدم ... حالا اصلا پرخور نیستم ... خیلی رعایت میکنم ... اضافه وزنم هم عالیه ... یعنی از حد نرمال 3/750 هنوز کم دارم ... ولی قند بارداری دیگه چیه ؟ تازه کمبود وزن داره کلافه ام میکن ... چرا من چاق نمی...
16 اسفند 1393

بدقول ...

این بهتره ... بیشتر بهم حال میده ... مریض شدم ... اینجوریم الان اگه خوب نشم نمیتونم برم خرید ... گفته باشم !!! بعد نیاین دعوام کنینا ... میرم ولی ... خداییش خیلی روم داره زیاد میشه ...   ...
14 اسفند 1393

غزل دست به کارمیشه ...

سلام به همه ... نینی گلی جان سلام ... دیروز بابایی رفت بنگاه و من و نینی گلی هم سرکار بودیم . کارهای بنگاه که تموم شد و بعدش تا عصر درگیر انتخاب رنگ کابینت و پکیج و اندازه گیری پرده و ... بود. امروز هم که از صبح همچنان درگیر باقی کارهاست و کارهارو دائم با مامانی چک میکنه ... بابایی گلی ... خلاصه اینکه کار خونه تموم شد و جمعه ایشالا با بابایی گلی میریم واسه خرید پرده اتاق ها و پذیرایی .                             &n...
11 اسفند 1393

اوضاع بهتر شد یا نه ؟ شما بگین ....

سلام ... از همتون ممنون که کلی کمک کردین و یادم دادین چی بخرم و چی نخرم |،اقا چاکریییییم شدییییید دیروز یه خونه دیدم که عاشقش شدم . .نوساز ... در حدی که داشتن کابینت میزدن ... چه حالی میده روکش های گاز و هود روش هستش هنوز و کل پکیج خونه رو نمایندگی روز قبلش تازه نصب کرده بود ... واسه اینکه رنگا خشک بشه پنجره رو باز گذاشته بودن ... حال کردم ...نوساز در حد تیم ملی ... دقیقا  تک تک خانومهای خانه دار متوجه میشن نوساز بودن واسه اثاث کشی اونم تو عید چه حالی میده ... رااااااااااااستی : تراس دارد توووووووپ ، از اونا که دلم میخواست ، خیلی بزرگ نیست اما همینکه...
9 اسفند 1393

اوضاع داره بهتر میشه ...

زندگی داره سر وسامون میگیره .... اهان سلام فردا با بابایی میریم کرج دنبال خونه ، ایششششششالا خونه ای که دلم میخواد پیدا کنم . خدا کنه خیلی اذیت نشم و خونه ام یه بالکن شیک داشته باشه واسه گلدونای نازنینم ... مادر شوهر جان واسم هفت تا گلدون خریده ... رسمشونه اخه ... این مهمترین مرحله است ... ایشالا اگه یه خونه خوب پیدا کنم بعدش هم معلوم میشه هفته اخر اسفند اثاث کشی میکنم یا هفته سوم فروردین ؟ تو اون بین هم هفته دوم فروردین که...
6 اسفند 1393

این جا همه چیز واقعا درهمه ...

سلام .... خداییش از من سرخوش تر سراغ دارین ؟ چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟ چونکه : ........ دکتر گلی ما گفته نینی گلی ما قراره اخرهای اردیبهشت یا اوایل خرداد بیاد بغل مامانش ... یعنی دوهفته که ایران تعطیله که هیچ ، پس عملا من باید تا 10 اردیبهشت همه کارهام تموم باشه . یعنی من ونینی گلی و باباگلیش چقدر وقت داریم ؟؟؟ حدودا 6 هفته ... با درنظر گرفتن اینکه تو ماه اسفند مامانی کلا اصلا به هیچ عنوان وقت نداره چون ماه حساب وکتاب شرکت هستش و بابایی هم که به قول خودش : اصلا حرفش رو نزن ...  پس میمونه فقط دوهفته اول فروردین و یه هفته اول اردیبهشت و  .............. . حالا : I.     نینی گلی جان هنوز اسم ندارد . ...
3 اسفند 1393

چند سال پیش ...

نازنینم ... زیبای من ، عزیزم سلام ... دوستای گلم سلام بازم روزها همچنان اروم وپشت سر هم میگذره ... این روزها حسابی دلم حالو هوای خونمون رو کرده . استراحت و غذاهای خوشمزه مامان ... دلم میخواد از صبح تا عصر استراحت کنم و عصرها دوش بگیرم ، موهام رو سشوار کنم ، خرگوشی ببندم و تاپ وشلوارک بپوشم و ارایش کنم وسربه سر اهالی خونه بزارم ... ولی نمیشه که ... چون باید بیام سرکار تا نامه ام بیاد تا من بتونم برم خونه و استراحت کنم ... اخه این نامه چرا نمیای ؟؟؟ ایا سینه خیز داره میاد ؟؟؟ درضمن با استعفای اینجانب موافقت نشد معلو...
26 بهمن 1393

غزل همچنان سرخوش یا مامانی پر مسئولیت ؟؟؟؟

سلام به اطلاع میرساند که غزل آدم نمیشود ... چرا ؟؟؟ اخه دقیقا بعد از کلی قول که ناخنهام رو بر میدارم رفتم ترمیم  ... اقاااااااااااااااااااااا نمیتونم خووووووووووووو                                    اینم دستهای تپل من .... همیشه همین جوری بوده بابا ... نخندین ... همیشه همینجوری تپلی بوده و همیشه جای انگشتر رو دستام میمونه ... دلم خواسته ... تازشم ... بهله ... بعدشم یه ذره کوچولو موهام رو کوتاه کردم ... یعنی بیشتر میشه گفت یه مدل بهش دادم تا کوتاه...
19 بهمن 1393

اتفاقهای جدید ...

سلام . با کلی خبر اومدم... اول اینکه درس و دانشگاه تموم شد که این تکراریه ، ولی ... باورتون نمیشه اگه بگم ... خودمم هنوز باور نکردم ... نفر اول دانشگاه شدم ... با معدل 20 ، جالبه نه ؟؟؟ کارنامه ام شده عین کارنامه های بچه ها دبستان ... از اول تا اخر 20 ، بهله همچین مامان خانوم درس خونی هستم من ... باشه بابا ... خر خون ... ودیگر اینکه تخت و کمد رو پیدا کردم . حال کردم واسه خودم ... اما غزل بدجنس میشود و ه...
14 بهمن 1393